جدول جو
جدول جو

معنی سوراخ کاری - جستجوی لغت در جدول جو

سوراخ کاری
عمل حفرةٍ
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به عربی
سوراخ کاری
Perforation
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سوراخ کاری
perforation
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سوراخ کاری
perfuração
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سوراخ کاری
การเจาะ
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به تایلندی
سوراخ کاری
Perforation
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به آلمانی
سوراخ کاری
перфорація
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سوراخ کاری
perforacja
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به لهستانی
سوراخ کاری
سوراخ کاری، سوراخ کردن
دیکشنری اردو به فارسی
سوراخ کاری
穿孔
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به چینی
سوراخ کاری
سوراخ کاری
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به اردو
سوراخ کاری
ছিদ্রিকরণ
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به بنگالی
سوراخ کاری
kutoboa
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سوراخ کاری
perforazione
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سوراخ کاری
delme
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سوراخ کاری
穿孔
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سوراخ کاری
перфорация
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به روسی
سوراخ کاری
천공
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به کره ای
سوراخ کاری
perforasi
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سوراخ کاری
छिद्रण
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به هندی
سوراخ کاری
perforatie
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به هلندی
سوراخ کاری
perforación
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سوراخ کاری
נִקּוּב
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوهان کاری
تصویر سوهان کاری
شغل و عمل سوهان کار، سوهان زدن و ساییدن فلزات
فرهنگ فارسی عمید
(گُ دَ / دِ)
رخنه دار و دارای منفذ و ثقبه، هر چیز که دارای ثقبه های بسیار بود و هر چیز کرم خورده، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مته، (صراح اللغه)
لغت نامه دهخدا
سائیدن با سوهان و استعمال سوهان در سائیدن و صیقل دادن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نفوذپذیر، سوراخ شده
دیکشنری اردو به فارسی